📥 نسخه اندروید اپ

بدون عنوان

بدون عنوان

عصمت رضایی؛ بانوی قلم جنوب و صدای زلال ادبیات بومی ایران

عصمت رضایی را می‌توان یکی از چهره‌ های خلاق، متعهد و در عین حال بی‌ ادعا در عرصه‌ی ادبیات معاصر جنوب ایران دانست. او با بهره‌ گیری از زبان بومی، واژگان محلی و نگاه انسانی خود، توانسته در میان نویسندگان نوگرای امروز جایگاهی خاص پیدا کند. قلم او پر از تصویر، حس و ریتم است؛ گویی هر واژه‌ اش تپشی از دل خاک و فرهنگ جنوب را بازتاب می‌دهد.

رضایی در عین حال که در رشته‌ای علمی چون حقوق خصوصی تحصیل کرده، مسیر درونی‌ اش را در جهان ادبیات جست‌ و جو کرده است. نگاهش به زندگی و مردم ساده اما عمیق است و در آثارش، زندگی روزمره‌ و باور های مردم منطقه با نگاهی شاعرانه و پر از مهر بازتاب می‌یابد.

ادبیات بومی در آثار عصمت رضایی

یکی از ویژگی‌ های شاخص آثار او، استفاده از گویش محلی و زبان عامیانه‌ منطقه‌ آبپخشان و ممسنی است؛ زبانی که در عین صمیمیت، حامل لایه‌ های فرهنگی و تاریخی فراوانی است. داستان و قطعه‌ ادبی «همساییل» که نمونه‌ای از نثر بومی و گفتاری اوست، نشان می‌دهد چگونه رضایی با ترکیب هوشمندانه‌ طنز، توصیف و گفت‌ و گو، تصویر زنده‌ ای از جامعه‌ محلی ارائه می‌ دهد.

در این اثر، او به‌ شکلی استادانه روابط همسایگی، تفاوت‌ های طبقاتی، باور های اجتماعی و اخلاق مردم را در قالبی شاعرانه و روایت‌ محور بازتاب می‌ دهد. استفاده از زبان مادری نه تن ها به نوشته‌ های او گرمای خاصی بخشیده بلکه به ثبت و ماندگاری فرهنگ گفتاری منطقه نیز کمک کرده است.

شعر برتر عصمت رضایی

“همساییل” یه پسین پیزی اومم من فدع بخروم یه هوی خنکی همیطور که دور خوم ایکردم پروپیتی رفتم من بهر همسایل تیمی یکیش وه قول خوش پخت وپزش پس دیوارم بی سال وه ای درازی نشنفتم بو یه پیاز داغی گفتم په تو غذا چطو ایکنی که وته نیا هیچ بویی گو دوتا دون کدی، ایریزم منه دیزی وه یه پشنگ دوازردی ایکنمش رنگی واویلا! داشت یه شاسی بلندی هرروز ایگو اسمه یه ملکی من فلان شهری یه متر النگویی وه دسش بی، اینشس منه بلندشاسی کروش سر کرن در بی، وش گهتم بخه سی خوت تا ایتری صب که مردی وش نیدن سیت یه شو جمعی وه گوشش نیره و هی ایدا پز، سال و سالم نیدی تیش گوشت بز دووَر کشکوش پیت وریاوُه مِن خک و خِل بوره ایزه که تمنی من دسم بل ای همسایی رو به رو ایسه ایاورد گنی‌گنی، نه وه کیلو خالی ایکرد سر سکو وسط برجم تا قوت نی، همش تا دورو سه رو بی در حونش که واز ویبی ایومه هزار تا بو قرقاطی ناگفته نمونه حال حونی خمونم وه یو بتر بی بچیلم زن بالی چاقی، گهتم اقانهَ خوبش کردی بسکه آوردی؟ گو تو نمیباس وه چاله بنهادی، او همسایی او بالی تا ایومه هر حراجی، حکما باید واداشتشی از پتو و دشک و ملفه، تا قاشق و چنگال و قابلمه ایکشی ایبرد من حونه یه رو وش گهتم په تو کو چو جا ایدی ای همنه ایگو هر چیش رنگش پری، ردش ایکنم ایره سری ایخاس بگو چیلمه، نیمدار که ویبو ایدم وه هرکه یه همسایی ده داشتیم سی خوش داشت مقرراتی خرج ایکرد سی همیچی اما نبی اهل ولخرجی شعارش یو بی همیچی به میزان کافی نه وه خوش ایگرو نه ایکرد خرج الکی بل تا بگم وه او دوتی دشه، یکیشه وته نیدم وه تیه ایگهتن که همش وه کویه، کار ایکنه و نیرسه بیا حونه در عوضش اویکیش یا سرش من گوشیه یا وخویه کار نیکنه و هررو ایاره یه بونه خلاصه هر یکیشون، یه جوری ایگذروندن زندگیشون جوری که راضی بیدن وه خشون وه نظرم خشی هم ینه که کارلت وه رغبت دله وقتی آرامشت پیل جم کردنه و خوسیدنِ رختن و پشکنادنِ، زندگی هم ونه

نگاهی شاعرانه به انسان و جهان

در قطعات ادبی چون اقلیم بارد، نغمه‌ هایی از آبپخشان و مجموعه‌ داستان‌ های کودکانه‌ اش، حس لطافت و انسان‌ دوستی موج می‌ زند. او به‌ جای تکیه بر پیچیدگی‌ های ادبی، از سادگی و صداقت زبان برای رساندن معنا استفاده می‌ کند. کودکان در داستان‌ هایش نه صرفاً شخصیت‌ هایی نمادین، بلکه نماینده‌ پاکی، کنجکاوی و صداقت درونی انسان‌ اند.

او باور دارد که ادبیات، اگر از دل مردم برخیزد، می‌ تواند با هر زبانی با دل مردم سخن بگوید. برای همین در نوشته‌ هایش هم شعر هست، هم نثر شاعرانه، هم گفت‌ و گوی محلی و هم روایت‌ های عمیق انسانی.

ادبیات و مسئولیت اجتماعی

عصمت رضایی در کنار نویسندگی، خود را نسبت به جامعه‌ اش مسئول می‌ داند. او بار ها در مصاحبه‌ ها و نشست‌ های فرهنگی تأکید کرده است که رسالت ادبیات تن ها در خلق زیبایی نیست، بلکه در آگاهی‌ بخشی، امید و ترویج اخلاق انسانی نهفته است. نگاه او به ادبیات کودک و نوجوان نیز بر همین اصل استوار است: تربیت ذهنی و عاطفی نسل آینده از طریق داستان‌ هایی ساده، آموزنده و پر از احساس.

سخن پایانی

عصمت رضایی نویسنده‌ ای است که از دل جنوب برخاسته، اما افق‌ های ادبی‌ اش فراتر از مرز های جغرافیایی رفته است. او با ترکیب تجربه‌ های زیسته، گویش بومی، و نگاه شاعرانه‌ اش توانسته روایتی تازه از زن ایرانیِ اهل اندیشه، احساس و قلم ارائه دهد.

قلم او، همچون نسیمی از دشت‌ های ممسنی، ساده و صادق می‌ وزد؛ اما در عمق خود، روحی بزرگ، متفکر و عاشق فرهنگ را پنهان دارد. بی‌ شک نام عصمت رضایی در آینده‌ ادبیات بومی ایران به‌ عنوان یکی از بانوان اثرگذار و ماندگار ثبت خواهد شد.

پیمایش به بالا